-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 13:18
پرچم حضرت عباس(علیه السلام)، پرچمدار کربلا در نقل هاى تاریخى آمده است که، پرچم حضرت عباس (علیه السلام) ، پرچمدار کربلا، جزء اموال غارت شده بود که به شام برده بودند، یزید وقتى که نظرش به آن پرچم افتاد، عمیقاً آن را نگاه کرد و در فکر فرو رفت و سه بار از روى تعجب برخاست و نشست. سئوال کردند: «اى امیر! چه شده که این گونه...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 دیماه سال 1384 23:57
یا علی ز لیلی من شنیدم یا علی گفت به مجنون هم رسیدم یا علی گفت مگر این وادی دارالجنون است که هر دیوانه دیدم یا علی گفت نسیمی غنچه ای را باز می کرد به گوش غنچه کم کم یا علی گفت چمن با ریزش باران رحمت دعایی کرد و او هم یا علی گفت یقین پروردگار آفرینش به موجودات عالم یا علی گفت خمیر خاک آدم را سرشتند چو بر می خواست آدم...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آبانماه سال 1384 11:52
از مناجاتهای شهید بزرگوار دکتر مصطفی چمران " ترا شکر می کنم که از پوچی ها، ناپایداری ها، خوشی ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفانهای خطرناک حوادث رها ننمودی، و در غوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردی، لذت مبارزه را به من چشاندی، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی... فهمیدم که سعادت حیات در خوشی و آرامش و...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آبانماه سال 1384 11:35
یاد یاس مصطفى چمران که در سال 1311 تولد یافت، دوران کودکى و ابتدایى را در دبستان انتصاریه تهران خیابان 15 خرداد - عودلاجان و دوران متوسطه خود را در دبیرستانهاى دارالفنون و البرز سپرى ساخت و سپس وارد دانشکده فنى دانشگاه تهران شد و در سال 1335 در رشته برق فارغ التحصیل و شاگرد ممتاز گشت. او همیشه در تمام دوران تحصیل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 29 مهرماه سال 1384 22:26
دل من هم برای غربت آقا شکست رمضان ماه میهمانی عاشقان رمضان ماه شب زنده داری صالحان رمضان ماه علی و شهادت رمضان ماه نزول بر نبی و کتا بت کم کم ماه از نیمه هم بگذشت شب های درد و اندوه نمایان گشت شب های بی قراری زینب رسید خواب از چشمان ام کلثوم هم رمید بردند آن زخمی شده از تیغ جفا خانه ای که پیچیده بود عطر زهرای خیبر گشا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مهرماه سال 1384 10:22
چند وقتی بود که مشغول طراحی سایتی برای امام زمان ارواحنا فداه بودم تا اینکه سرانجام به پایان رسید حال قصد دارم آنچه که خودم در راه طراحی این سایت آموختم در اختیار شما قرار دهم سیمای کلی دوران ظهور روایات شریفه حاکى از این است که انقلاب و حرکت ظهور حضرت مهدى ارواحنا فداه بعد از فراهم شدن مقدمات و آمادگیهاى منطقه اى و...
-
فرشته و چشمه
چهارشنبه 19 مردادماه سال 1384 06:23
من چو چشمه پاک و زلال بودم و تو چون همیشه مغروروخودخواه روزی که از کنارم گذشتی یادم هست هنوز هم عطربهاری آن روزت صبح هنگام دشت و صحرا را به خروش در می آورد آرام کنارم آمدی و رخسارت را در من به تما شا نشستی و لبخندی زدی آمدم بگویم که.... آرام از کنارم گذشتی وعطر زیبای بهاریت مرا مدهوش کرد در آن حال آرام صدایت زدم ولی...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 7 مردادماه سال 1384 21:25
نوید آمده ست در قرآن و کتاب خواهد آمد مردی از شباب مردی از نسل علی با نام مهدی گوید د ر کنار کعبه این خطاب منم آن ناجی آن منجی عالمتاب منم نوردوعین فاطمه وقت حساب منم نور هدایت در شب تا ر منم مهدی آن خورشید عالمتاب منم چون ابراهیم بت شکن منم آن وعده داده شده در کتاب هر که دستم گیرد در این زمان آن یار باشد از بهترین...
-
آزاد مردان مکتب عشق
شنبه 1 مردادماه سال 1384 18:21
سلام بر عزیزانی که از دل و جان گذشتند با خدای خویش پیمان بستند و رفتند آنان که عالم تاب بودند در مکتب علم و کمال با ما رسم عاشقی آموختند و رفتند همانان که چون خورشید بودند در پس ابر لحظهای از خود غافل نگشتند و رفتند آزاد مردان صحنه عشق و وفاداری با امام خویش بیعت کردند و رفتند ای کاش بودند و می دیدند در این زمان چگونه...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 تیرماه سال 1384 19:43
من گل همیشه بهار را دوست دارم چون نمیگذارد دختر گل فروش در فصل پاییزنا امید و دست خالی به خانه برگردد من پرنده اسیر در قفس را دوست دارم چون هنگامی که دلم میگیره و میرم لب پنجره و زل میزنم به افق قناری یادش میره اسیره شروع به خوندن میکنه تا همدم من باشه تو ناراحتیم..... من اون آدمهایی رو دوست دارم که در اوج ناراحتی نمی...
-
افسوس
سهشنبه 24 خردادماه سال 1384 20:47
روزگاری عشق پاکی به سینه داشتم با عشق خود روزگار پر غمی داشتم شرح حال عشق خود با بهار گفتم خزان آفرید قصه عشقم به طوفان گفتم نالید و آرام آرمید قصه عشقم به آسمان گفتم بغض کرد و بارید قصه عشقم به شمع گفتم خاموش شد وسیاهی آفرید شرح حال خود با هر که گفتم دلداریم داد ولی افسوس که هنگامی که به تو گفتم خندیدی ورفتی....
-
تفاوت بین پسر و دختر زمانی میخواهند از عابر بانک پول دریافت کنن
شنبه 21 خردادماه سال 1384 20:57
پسرها : 1- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک . 2- کارت رو داخل دستگاه میذارن . 3- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن . 4- پول و کارت رو میگیرن و میرن دخترها : 1- با ماشین میرن دم بانک . 2-در آینه آرایششون رو چک میکنن . ۳-به خودشون عطر میزنن . ۴ - احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن . ۵...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 10 خردادماه سال 1384 20:33
با عرض سلام خدمت همه عزیزانی که با حضور خود برای لحظه ای هر چند کوتاه تنهایی ام را پر کردند بعضی از عزیزان بر من خرده گرفته بودند که چرا از خزان و بی وفایی حرف میزنم پس این حقیر تصمیم گرفت.... حال شما دوست عزیز اگر جای من بودید چطور به این سئوال پاسخ می دادید جواب های شما با نام شما در وبلاگ قرار داده می شود تا عزیزان...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 4 خردادماه سال 1384 21:43
شده باز فصل خزون از درختا می ریزه برگ خزون آسمون پر غم غرق اندوه و بلا چه کنم با غم رسوایی دل چه کنم با غم تنهایی دل هی براش قصه می گم قصه غصه می گم که تو ای دل منو دیوانه نکن پر و بالم رو نسوز منو پروانه نکن
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1384 20:14
مدتی بود که با خودم فکر می کردم که چرا آدمها با هم یکدل و یک رنگ نیستند بعضی هاشون به دنبال جمع کردن ثروت اند وبعضی هاشون به دنبال ریاست و بعضی هاشون به دنبال آسایش و....هر کدوم به کاری مشغولند و از همه جا بی خبرند تا اینکه مطلبی را در جایی خواندم که همه چرا های من را جواب داد نوشته ای که برای بعضی ها نا خوشایند...
-
تقدیم به کسی که من را به خاطر خودم دوست می دارد نه چیز دیگر
جمعه 23 اردیبهشتماه سال 1384 20:36
وقتی دلم از نامهربونی ها می گیره وقتی بغض راه گلومو می گیره با گریه فریاد میزنم کجایی مادر کجایی ببینی توغربت آب شدم هر شب و روز بی تاب شدم جای خا لیت با هیچی پر نمی شه عزیزترین کسم برام مادر نمی شه خدایا تاآخردنیا هیچ خونه ای بی مادرنمونه آخه خونه بی مادر مثل ویرونه می مونه
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1384 20:26
می پرسند چه احساسی دارم و آیا عشقم واقعی است و از کجا می دانم که از پس آن بر می آیم وآنها مرا می نگرند و اخم می کنند دوست دارند مرا از این شهر برانند نمی خواهند من این دو رو بر باشم چون تو را باور دارم در را نشانم می دهند می گویند دیگر بر نگرد چون شبیه آن چیزی نیستم که آنها می خواهند و من به راه خود میروم هزاران فرسنگ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 اردیبهشتماه سال 1384 19:52
تنها در شهری غریب سرگردان در تنهایی خویش
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 18:57
پرنده خسته است ای خدا پرنده کور بود و کر تو در قفس نشاندیش تو درد و غم چشاندیش دگر بس است امتحان پرنده را رها کن ای خدای من از این قفس جدا کن ای خدای من
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 18:49
نمی دانم از کحا شروع کن نمی دانم برای آرامش دلم بنویسم یا برای او او که سحنانم روح خسته و درد کشیده او را مثل همیشه عذاب داد. سخنانی که از روی نا آگاهی بود. او که تمام صحبتهای من را با صبر و تحمل می شنید. از من کمک خواست وهنگامی که انتظار همدردی من را داشت در جواب او گقتم:دیگه خیلی دیر شده نوش دارو پس از مرگ سهراب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 29 فروردینماه سال 1384 20:35
من سکوت را دوست دارم چراکه در آن هنگام نگاهم با پنجره دوست می شود بازش می کندو مرا از این دخمه می رهاند من آواز حزن آلود آن نابینارا دوست دارم چرا که در اوج نیاز نامش گدا نیست من صدای زنگ خانه را دوست دارم چرا که همیشه نوید یک تحول ودگرگونی دارد درست مپل کودکی که آب داخل چاله ای را به بازی می گیرد. من آقتاب زمستان را...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1384 21:20
الهم عجل لولیک الفرج دلم خون است دلم خون است... شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی ما را نمی خواهند اگر بخواهند دغا می کنند و فرج ما می رسد به راستی ما با مولایمان چه کردیم... این شکایت را به کخا ببرم که حتی برخی از مقدسین ما تحمل شنیدن صحبت در مورد غربت یوسف زهرا را ندارند اکنون حضرت زهرا(ع)در گودال قتلگاه و حضرت...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1384 22:35
امشب وقتی دوباره دفتر خاطرات زندگی ام را ورق می زدم شعری از یکی از عزیزانم را دیدم که با دیدن شعر خیلی دلم براش تنگ شده .امیدوارم هر کجای ایران عزیز که هست زنده دل وشاد باشد و بداند که من هیچ وقت فراموشش نکردم.... گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و شاخه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه ها چه می...
-
سنگ صبور
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 20:00
امشب دلم تو غربت گرفته آخه دلتنگی تو غربت سخته مخصوصا اگه کسی نباشه که حرفاتو گوش کنه این شعر را به کسی تقدیم میکنم که همیشه سنگ صبور من بوده است... شب شده سنگ صبور خونه غم شده باز این دل من پر ماتم شده باز این دل من من و تو با دلمون توی این شهر بزرگ توی این دشت جنون خودمونیم و خدا خودمون و دلمون اگر از درد دلم با تو...
-
تقدیم به تمام مادران
پنجشنبه 11 فروردینماه سال 1384 10:45
در حسرت گذشته پر شور کودکی مادر بر روی سینه تو خوابم آرزوست ای قبله گاه پاک و مقدس اگر رسم بر اوج ماه بوسه بمحرابم آرزوست مادر به خاک پای تو سوگند در جهان پاکیزه تر ز مهر تو در سینه ای نبود آلوده بود جز دل تو هر دلی که بود مهری نبود کز پی آن کینه ای نبود مادر گر دست لطف بر سر زلفان من کشی دنیا و هر چه هست فراموش می...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 فروردینماه سال 1384 23:25
گردش نوروز عزای شه دین است غوغای حسین است که در عرش برین است خوش نتوان رفت به بستان و به ص لیلا ز غم اکبر ناکام حزین است یاران نتوانست بست حنا بر سر انگش نگین کف قاسم شده ازخون جبین است کوشش ننمایید به آرایش طفلان چون حنجر اصغر هدف ناوک کین است بر تن نتوان کرد لباس زر وزیبا عریان تن صد چاک حسین روی زمین است شیرینی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 9 فروردینماه سال 1384 05:06
تورا قسم به حقیقت تورا قسم به وفا تورا قسم به محبت تورا قسم به صفا تورا به زمزمهء جویبار و ناله نی تورا به چشم سیاهی که مستی آموزد تورا به آتش آهی که خانمان سوزد تورا قسم به دل و آرزو به رسوایی تو را به شعله عشق وتو را به شیدایی تو را قسم به حریم مقدس مستی تو را به شور جوانی تو را به این هستی تو را به گردش چشمی که...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1384 03:19
با توجه به تاریخ دانشجویان ایران زمین به جرات میتوان ادعا کرد بعد از مردم فلسطین مظلومترین مردم زمان ما دانشجویان جهاد دانشگاهی استان یزد هستند اما دلیلش....صبر کنید از اول قصه براتون بگم یکی بود یکی نبود زیر گنبد کبود غیر خدا هیچ کس نبود در دل ایران زمین یا همین دوروبراش شهری رویایی وجود داشت به نام یزد شهری با...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 فروردینماه سال 1384 03:27
دیر زمانیست ز عشق می گویم ز تو و سرو و بهشت چه کنم؟ همه گفتنم ز توست اگر نباشم تنها٬ این هم شعر چه زشت می گویم
-
سخن عشق
شنبه 6 فروردینماه سال 1384 03:10
رویای باران می بینم رویای باغ ها را در میان صحرای شن از خواب بر می خیزم٬ با رویاهایی پوچ رویای عشق می بینم٬ و زمان از دستانم می گریزد رویای آتش می بینم در رویایم دو قلب در هم می پیچند و هرگز نمی میرند و در کنار آتش سایه ها هوس انسانی را نقاشی می کنند این گل سرخ شیرین صحرا که سایه اش رازی نهان در خود دارد این گل صحرا...