مدتی بود که با خودم فکر می کردم که چرا آدمها با هم یکدل و یک رنگ نیستند
بعضی هاشون به دنبال جمع کردن ثروت اند وبعضی هاشون به دنبال ریاست و
بعضی هاشون به دنبال آسایش و....هر کدوم به کاری مشغولند و از همه جا
بی خبرند تا اینکه مطلبی را در جایی خواندم که همه چرا های من را جواب داد
نوشته ای که برای بعضی ها نا خوشایند است....
و امیدوارم که ما هیچ کدام از این۷ شعبه را نداشته باشیم..... به امید آن روز

از نافرمانی خدا هفت شعبه پدید آمد که عبارتند از:
۱.دوستی دنیا
۲.دوستی ریاست
۳.دوستی استراحت
۴.دوستی زنان
۵.دوستی سخن گفتن
۶.دوستی سروری
۷.دوستی ثروت

تقدیم به کسی که من را به خاطر خودم دوست می دارد نه چیز دیگر



وقتی دلم از نامهربونی ها می گیره
وقتی بغض راه گلومو می گیره
با گریه فریاد میزنم کجایی مادر
کجایی ببینی توغربت آب شدم
هر شب و روز بی تاب شدم
جای خا لیت با هیچی پر نمی شه
عزیزترین کسم برام مادر نمی شه
خدایا تاآخردنیا هیچ خونه ای بی مادرنمونه
آخه خونه بی مادر مثل ویرونه می مونه


می پرسند چه احساسی دارم
و آیا عشقم واقعی است
و از کجا می دانم که از پس آن بر می آیم
وآنها مرا می نگرند و اخم می کنند
دوست دارند مرا از این شهر برانند
نمی خواهند من این دو رو بر باشم
چون تو را باور دارم
در را نشانم می دهند
می گویند دیگر بر نگرد
چون شبیه آن چیزی نیستم
که آنها می خواهند
و من به راه خود میروم
هزاران فرسنگ دور از خانه
ام خود را تنها حس نمی کنم
چون تو را باور دارم
تو را باور دارم از میان اشکها و خنده ها



تنها در شهری غریب
سرگردان در تنهایی خویش



پرنده خسته است ای خدا
پرنده کور بود و کر
 تو در قفس نشاندیش
تو درد و غم چشاندیش
دگر بس است  امتحان
پرنده را رها کن ای خدای من
از این قفس جدا کن ای خدای من