غزلی عارفانه از امام خمینی


بهار آمد

بهار آمد جوانی را پس از پیری ز سر گیرم

کنار یار بنشینم ز عمر خودثمر گیرم 

به گلشن باز گردم با گل و گلبن در آمیزم

به طرف بوستان دلدارمهوش را به بر گیرم

خزان وزردی آن را نهم در پشت سر روزی

که در گلزار جان از گلعذار خود خبر گیرم

پر و بالم که دردی از غم دلدارپرپرشد

به فروردین به یادوصل دلبر بال و پرگیرم

به هنگام خزان در این خراب آبادبنشینم

 بهار آمدکه بهر وصل او بار سفر گیرم

 

 

اگر ساقی ازآن جامی که برعشاق افشاند

بیفشاندبه مستی از رخ او پرده بر گیرم

 

الهی ، دل چگونه کالایی است که شکسته ی آن را خریداری و فرموده ای :

(( پیش دل شکسته ام .))

.... عشق فاصله ی بین عاشق است و معشوق .

هیچ عاشقی هجران دوست و دوری معشوق را نمی پسندد .  به این تعبیر

عشق نیز حجاب می شود و عاشق صادق از او رو گردان .

چون عاشق جز به وصل نمی اندیشد و از فاصله هر چه که باشد ، بیزار

حتی اگر عشق ... عاشق چنان کند که به وصل معشوق توفیق یابد و چون

به وصل واصل گشت ، جمیع حجاب سوخته گردد .

پس عشق نیز از میدان به در رود . زان پس هرچه هست

عاشق است و معشوق

 

یار من همسفر گرفت عشق من بر باد رفت............یاد من از یاد برد و با رقیبم شاد رفت

آنهمه عشق و امید وعهدها بر باد شد..................آنهمه سوز و گداز و اشکها بر باد رفت

با سرود آه من بزم عروسی ساز کرد................با جهیز اشک من در خانه داماد رفت

باده خوشبختی و شادی من بر خاک ریخت..........لاله امید من پرپرشد و بر باد رفت

۱-عشق یا عشق وصال است یا عشق کمال

 عشق وصال نتیجه اش مستقیما نصیب جسم و

حواس میگرد وعشق کمال بهره فکر وشخصیت عاشق میشود.

۲-عشق هنراست و با الفاظ وبیان میانه ای ندارد.

۳- عشق بالاتر از عقل و علم است.

۳- لازمه عشق راستی و محبت و فدا کاریست.

۴- عشق و تکبر با هم جمع نمی شوند.

۵- بنظر عقل عشق جنونی لطیف است.

۶-اضطراب و نگرانی از اثار عشق است.

۷-عشق با گناه میانه ای ندارد.

۸-عشق معلم است ولی از علم رسمی بوی عشق نمی اید.

۹-عشق دردیست که علاج ندارد .

 ۱۰-و بالاخره عشق وسیله رسیدن به حقیقت است.