می پرسند چه احساسی دارم
و آیا عشقم واقعی است
و از کجا می دانم که از پس آن بر می آیم
وآنها مرا می نگرند و اخم می کنند
دوست دارند مرا از این شهر برانند
نمی خواهند من این دو رو بر باشم
چون تو را باور دارم
در را نشانم می دهند
می گویند دیگر بر نگرد
چون شبیه آن چیزی نیستم
که آنها می خواهند
و من به راه خود میروم
هزاران فرسنگ دور از خانه
ام خود را تنها حس نمی کنم
چون تو را باور دارم
تو را باور دارم از میان اشکها و خنده ها

نظرات 24 + ارسال نظر
[ بدون نام ] پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:50 ب.ظ http://nightboy.blogsky.com

حسین پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:49 ب.ظ http://errat.blogsky.com

به نام خدا
سلام
ممنون از اینکه سرزدی.
خدا نگهدارت باشه.

زهرا جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:06 ق.ظ http://saattanhaie.blogsky.com

سلام
وبلاگتون نازه.قشنگه........مخصوصا این عکسه خیلی به دلم نشست
ممنون که بهم سر زدی
منتظرتم

رز سفید جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:33 ق.ظ http://www.ghoroobesiahpoosh.blogsky.com

سلام عزیزم...مرسی که سر میزنی...آپ دیت کردم...
در پناه حق....یا علی...

لیمویی شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:05 ب.ظ http://pacific.blogsky.com

چون باور ش داری تورو میرونن؟!

جهانگیر شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:04 ب.ظ http://jahanbin.blogsky.com

سلام شوالیه .
ممنون که پیشم امدی.
عرض کنم وبلاگ خوبی دارید.ادامه دهید.
موفق باشید

[ بدون نام ] شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:33 ب.ظ http://rozanehomid.blogsky.com

شراره شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:38 ب.ظ http://www.asberoyaha.blogsky.com

سلام ممنون که پیشم اومدی بعد از کلی وقت دوباره اومدم یه سری بزنم ...............شمارو ستایش میکنم به خاطر سلیقتون خیلی قشنگه ..........یا حق

اشکمهرکوچولو یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:28 ق.ظ http://www.ashkmehr.blogsky.com

سلام ٬ امیدوارم خوب باشین ٬ واقعا وب زیبایی دارین ...خیلی لذت بردم ٬ نوشته هاتون هم همه زیبا بودن٬ ممنون که به من سر زدین٬ در پناه آسمان bye bye honey

نخهال یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:07 ب.ظ

سلا م خوب هستید
وبلاگ بسیار زیبائی دارید موفق باشید

مهدی یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:09 ب.ظ http://mahditahavi.blogsky.com

سلام بر تو دوست عزیز با مطالبت خیلی حال کردم ...به من هم سر بزن اگر خواستس تبادل لینک هم میکنیم

محسن ویه ری یکشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:40 ب.ظ http://inter1908.blogsky.com

بنام الله
سلام
سلام بر تو ای شوالیه بزرگ
شوالیه امید وارم که با جنگ با دشمنانت پیرز بشی

[ بدون نام ] دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:34 ب.ظ

من پری کوچک غمگینی را می شناسم که تا این تقلای رو به افول هست، تا رهایی این بازدم های فرو خفته هست...دلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد...آرام....آرام

[ بدون نام ] دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:36 ب.ظ

...تو را برای خود پروردم ...تو را برای خود برگزیدم .... برای خود ...برای خود ساختم.....

[ بدون نام ] دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:36 ب.ظ

ببخش ..... اگر چه هیچ کس نفهمه که بخشیدی .....ببخش اگر که هیچ کس نفهمه چی رو بخشیدی .... رها کن حتی اگه هیچ کس نفهمه برای چی رها کردی .... بذار یادت بمونه وقتی همه خیال می کنن که یادت نیست ... بذار فراموش نکنی ...وقتی که همه فراموش کردن ...... بذار بمونی وقتی همه میرن .....همه می رن و هیشکی نمی مونه ..... هیشکی ،

جز خدا

[ بدون نام ] دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:37 ب.ظ

ان الحیات عقیده و جهاد ..."
این جمله را زود ... وقتی که خسته شدند از عقیده و جهاد و حیات فراموش کردند ...

باقی اش باشد برای اهلش....

[ بدون نام ] دوشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:37 ب.ظ

... الهُمَ اجعل غِنای فی نفسی

وَ الیَقینَ فی قلبی

وَ الاخلاصَ فی عَمَلی

وَ النورَ فی بَصَری ...

الهی العفو...

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:03 ق.ظ

الم

احسب الناس ان یترکو ان یقولو امنا و هم لا یفتنون (عنکبوت ؛ 1-2)



آدمیزاد هرچه انسان تر شود چشم به راه تر می شود ( دکتر علی شریعتی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:04 ق.ظ

چون سر آمد دولت شبهای وصل

بگذرد ایام هجران نیـز هم

بدان که توتمِ من باد است ... و درد، گندم ممنوعی است که ریشه های سرنوشت اساطیری ام از آن رُسته است ... کجاست سمت حیات ... فقط به مرگ بیندیش. به تنها نقطه روشن این همه تاریکی ... باید... بار امانت این همه تنهایی را بر داشت .. من، مشتاقِ عاقبتْ به خیریِ یک مشت خواب نخواهم ماند . باید تمام سوی مشرق را لا جرعه سرکشید .. من آبستن طلیعه ای تمامْ وجودم ... بگذار درد بپیچد به اندام های بیقرار زندگی ام ،

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:04 ق.ظ

... چون وی مسلمان گشت شیخ نعره ای بزد و بیهوش شد. ساعتی بود به هوش باز آمد گفتند یا شیخ سبب این چه بود گفت در این ساعت که انگشت شهادت بگشادی در سرّم ندا کردند که احمد ! بهرام هفتاد سال در گبری بود ایمان آورد تو هفتاد سال در مسلمانی گذاشته ای تا عاقبت چه خواهی آورد...

(تذکره الاولیاء – ذکر احمد حرب )



[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:06 ق.ظ

والو استقاموا علی الطریقه لاسقینهم ماء غدقا

و اگر بر راه پایداری کردند به آنان آبی سرشار می نوشانیم ( جن - ۱۶)

مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:07 ق.ظ

... اما ماها درست مثل موریانه که یک نمی که توی سوراخش می افتد مثل اینکه طوفان سرش ریخته است.... ( دکتر علی شریعتی )



و کیف تَصبر علی ما لَم تُحط به خُبراً

و چگونه صبر توانی کرد بر چیزی که اصلا از آن آگهی نیافته ای ( کهف – 68 )



[ بدون نام ] سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:09 ق.ظ

باز هم دویده ام
آنچنان که زندگی مرا
در هوای تو
نفس نفس
حدس می زند

هر چه می دوم
با گمان رد گامهای تو
گم نمی شوم ....

یک دختر پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 01:41 ق.ظ http://faryadekhamooshi.blogsky.com/

وبلاگ خیلی نازی داری...یادت باشه که یه شوالیه تا اخرین قطره خونش برای هدفش میجنگه..توام همینطوری..حتما!!..
به منم سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد